آقای ترامپ باور کن ؛ کار از کار گذشته

بهبهانما- پس از هفته ها مقدمه چینی و جلب توجه تبلیغاتی فراوان و پرطمطراق هیئت حاکمه آمریکا، بالاخره ترامپ در بعد از ظهر 13 اکتبر 2017 ( 21 مهر ماه 1396 ) ، پشت تریبون قرار گرفت و هرآنچه صهیونیستهای دوآتشه و اعقاب مرتجع آنها در منطقه به خوردش داده بودند را با تفکرات کاپیتالیستی ( نظام سرمایه داری ) خود درآمیخت و ملغمه ای متناقض از ترواشات ذهنی خود را بروز داد. تراوشاتی که نه تنها دور از واقعیات جاری است بلکه در تناقضی آشکار با تاریخ سیاسی معاصر جهان، مملو از جهان بینی مبتنی بر عوام فریبی و خود برتر بینی بیمارگونه بود.

ترامپ و آمریکای ترامپی حتماً پاسخ مناسب این سخنان هدفمند را که مبنای آن اتفاقاً محاسبات دقیق بر اساس جهان بینی خود برتر بین قرن هفدهمی یهودی صهیونیستی است را نه تنها از ایران ( که موضوع سخنرانی بود ) که از گوشه و کنار جهانی که دیگر قائل به نظام تک قطبی با محوریت آمریکای شرور نیست را خواهد شنید.

واقعیت این است که مشکلات جدی اقتصادی و مهمتر از آن شکاف فزاینده طبقاتی درون آمریکا که جامعه داخلی را با انشقاق جدی مواجه کرده از یک سو و درماندگی آمریکا در مواجهه با میراث خارجی هیئت حاکمه آمریکا طی سالهای پس از جنگ جهانی دوم ، ترامپ را که بعنوان یک ناجی ، رای ملت آمریکا را بر خلاف پیش بینی های عوامانه کسب کرده دچار نوعی سردرگمی و اختلال در تصمیم گیری و عمل واداشته است.

با نگاهی به گذشته نه چندان دور میتوان نقش محوری آمریکا در تحقق رویاهای امپراطوری شکست خورده بریتانیا را در رفتار قلدر مابانه آمریکا مشاهده کرد. بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم بواسطه آسیبهای فراوانی که از جنگ دیده بود در رویکردی تازه خود را در ظاهر از خط مقدم استعمارگری کنار کشید و موذیانه این نقش را به آمریکا سپرد. مطالعه حضور نظامی آمریکا در شرق دور ، خاور میانه و شمال آفریقا نشان میدهد که در تمامی مناطقی که ملتها از بند استعمار بریتانیا رهایی یافته اند ، نیروی نظامی آمریکا در فاصله کوتاهی برای جبران شکست بریتانیا و برقراری مجدد سلطه اقتصادی ، بصورت هدایت شده حضور یافته است.

فارغ از مثالهای فراوانی که برای این رویکرد وجود دارد ، تغییر مرزهای جغرافیایی در خاور میانه و تشکیل حکومتهای عمدتاً بی ریشه پس از جنگ جهانی دوم در این منطقه از جهان ، نمود تلاش رذیلانه بریتانیا است. بریتانیا با سوار شدن بر موج تنفر عمیق مسیحیان ( عمدتاً کاتولیک ) از یهودیان ، ضمن ایفای نقش دایه مهربان تر از مادر برای یهودیان بی مسکن و ماوا ، اخراج هوشمندانه یهودیان از اروپا و تشکیل حکومتی یهودی در خاک سرزمینی فلسطین را کلید زد به امید اینکه خود برتر بینی قوم یهود ، این منطقه ثروتمند که جذابیت ذاتی برای استعمارگران دارد را درگیر تنشها و منازعات قومیتی کند ( که کرد ) . بدین ترتیب با تبدیل یهودی ستیزی اروپائیان به یهودی ستیزی مسلمانان ، استعمار گران میتوانستند در دو گروه ( به ظاهر جدا از هم ) حامی مسلمانان و حامی یهودیان ، ضمن ایجاد توازن قوا به تاراج ثروت این سرزمین مشغول شوند. گماشتن آمریکا به حفاظت و حراست از این حکومت نوظهور نیز از ابتکارات بریتانیای زخم خورده و خطای راهبردی و بسیار پر هزینه آمریکا از بدو تاسیس این رژیم مجعول بوده است .

هر گونه موج مخالف با این مدل استعمارگری نیز با قدرت و به سرعت سرکوب میشد . تا اینکه وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، این مدل را به چالش جدی کشید . غرب به سرعت با فریب صدام حسین جنگی تمام عیار را به مدت هشت سال به ایران تحمیل کرد و در طی این مدت جهت حفظ ساختار خاورمیانه مطیع ، با تمام قوا در حمایت از صدام لحظه ای درنگ نکرد و حتی بلوک شرق هم در همراهی با صدام ، فریب استعمار پیر را خورد و تاوانش را با شکست در جنگ سرد و فروپاشی شوروی داد.  بواسطه غارت اقتصادی منابع عربی ، غرب قدرتمند تر شد و سنگ بنای اتحاد جماهیر شوروری را تخریب نمود .

پیش بینی هوشمندانه رهبر انقلاب اسلامی به وقوع پیوست و اتحاد جماهیر شوروی فروریخت . پس از فروپاشی شوروی ، مدتی طول کشید تا بهت این فروپاشی فروکش کند و بیداری بلوک شرق شکل سازمان یافته تری به خود بگیرد ، رفتن به سوی جهانی تک قطبی با محوریت ظاهری آمریکا برای چین ، روسیه ، هند و حتی ژاپن بعنوان قدرتهای منطقه ای شرقی وحشتناک بود و با رو شدن دست اروپائیان در این بازی خطرناک ، قدرتهای آسیایی در جبهه ای غیر متحد و با روشهای بومی شروع به مقابله با آن نمودند ، دامپینگ اقتصادی در چین و رشد سریع قدرت اقتصادی در این جهت شکل گرفت و ژاپنی که هوشمندانه و به ظاهر هیروشیما و ناکازاکی را به فراموشی سپرده بود نیز بازارهای تکنولوژی برتر جهانی را روز به روز به خود وابسته تر نمود و هند رها شده از خاکستر استعمار با چراغ خاموش نسبت به توسعه اقتصاد و فناوری های نوین نرم افزاری ، فضایی و نظامی وارد گود رقابت شد.

اما ایران ؛

ضربه آخر را نیز باز هم ایران به اتحاد غرب در راهبرد ایجاد خاورمیانه مطیع را وارد کرد . نمود رفتار هدفمند و اصولی ایران در چهل سال گذشته را میتوان در دوقالب نمادین اینگونه تعریف کرد که :

در مرحله اول در دیپلماسی منجر به توافق هسته ای که در ماراتن مذاکرات فنی و حقوقی ضمن ایجاد یک چارچوب قانونی بر مبنای حقوق متعارف و پذیرفته شده بین المللی ، هزینه خروج از توافق را برای غرب ( آمریکا ) چنان بالابرد که حتی رئیس جمهور متمرد آمریکا نیز علیرغم استمرار و اصرار به کارشکنی های گوناگون ، توان خروج منفرد از این توافق را ندارد . چارچوب و پوسته سخت این توافق حاوی پیامهای ارزنده و روشن برای جامعه بین الملل مرعوب از قدرت پوشالی آمریکا در عرصه حقوق بین الملل و لابی گری پرتوان عربی صهیونیستی است. قابل پیش بینی است جهان به زودی شاهد پایان محدودیتهای زمانی بخشهایی از این توافق و بازگشت مقتدرانه ایران به عرصه تکنولوژی صلح آمیز هسته ای در عالی ترین سطح خواهد بود .

ضربه کاری ؛

مبارزه با داعش ساخته دست غرب و اتحاد راهبردی و عملی ایران ، روسیه ، عراق ، لبنان و سوریه نیز در عرصه میدانی و عملیاتی ثابت کرد که وقت آن رسیده که ضروری است اتحاد های منطقه ای و فرا منطقه ای جایگزین روشها و رفتار انفرادی و غیر هماهنگ شود . در رهگذر این اتحاد غیر مدون که نشانه های آن در عالیترین سطح همکاری ( اطلاعاتی و نظامی ) عیان شده است ، نقشه راهبردی غرب برای خاورمیانه مطیع ، مدتی است که در سراشیبی سقوط قرار گرفته و آمریکا و غرب فرصت کوتاهی برای غارت منابع خاور میانه ( بخوانید فقط عربستان سعودی ، امارات و تا حدودی کویت )  دارند . غرب و در راس آن آمریکا با دریافت نشانه های افول قدرت ضمن بررسی و امتحان کلیه راههای احتمالی برای احیای نقش استعماری ، دست به قمار بزرگی زد و با انتخاب انتحاری ترامپ بعنوان رئیس جمهور آمریکا  نسبت به افزایش خیره کننده سرعت چپاول و غارت منابع عربی در اندک فرصت باقیمانده اقدام نمود . این موضوع چنانکه قابل روئیت است برای برخی از شرکای اروپایی نیز به معنای کاهش سهم اقتصادی قابل پذیرش نبوده و تا حدودی حتی نگران کننده است . غرب خوب میداند اتحاد منطقه ای با محوریت ایران راهی بی بازگشت برای پایان دادن به مدل استعمارگری نظام یافته ی بعد از جنگ جهانی دوم است . اقتصاد ورشکسته اروپا دیگر توانی برای مکیدن منابع خاور میانه ندارد و بازارهای خاورمیانه در پروسه ای پنجاه ساله تمایلی آشکار به سمت شرق و همچنین بومی/ منطقه ای سازی در تمام عرصه ها نشان میدهد و تنها مسیر باقیمانده دمیدن بر آتش جنگهای فرقه ای ( به مدل استقلال صهیونیستی اقلیم شمال عراق در چند روز گذشته توجه کنید ) و مذهبی داخلی و فروش اسلحه و تجهیزات نظامی به اعراب مرتجع است .گرفتار شدن عربستان در باتلاق یمن ، سوریه و بحرین تعبیر این موضوع است که آمریکا و غرب به خوبی دریافته اند که باید از آخرین روزهای قدرت استعماری خویش بهترین بهره اقتصادی را ببرند. این درحالیست که عربستان امروز ، مطلقاً به اندازه محمدرضا پهلوی سال 57 ، اقتدار داخلی ، ضریب تاثیر خارجی ، قدرت نظامی و ثروت و مکنت ندارد و دیر نیست که آل سعود به سرنوشتی حتی خفت بار تر از سرنوشت خاندان پهلوی دچار شوند.

پس با یک حساب کتاب سر انگشتی میتوان علت عصبانیت جنون آمیز ترامپ را از ایران درک کرد. این عصبانیت به دلیل ضعف ساختاری سیاست خارجی آمریکا طی چند دهه گذشته است که با پیروی از طرحهای استعمار پیر چالشی پیچیده و جدی را برای غرب رقم زده است و چاره ای ندارد جز اینکه منفعلانه در پی جبران شکستهای مستمر راهبرد خود در خاور میانه و حتی شبه جزیره کره در شرق دور باشد .

داغ لیبی و مصر هنوز التیام نیافته بود که باتلاق سوریه به فهرست دور و دراز شکستهای آمریکا اضافه شد و کودتای نافرجام ترکیه نیز شتاب واگذاری قدرت غرب به کشورهای منطقه را افزایش داد . بدیهی است که ترامپ بعنوان یک بازرگان عملگرا ، بر خلاف دیگر اسلاف خود به در یک جبهه بودن ملت و حکومت ایران ، اعتراف و به وضوح و بدون هیچ پرده پوشی ایران متحد را در مقابله بی قید و شرط با حاکمیت استعماری خود در منطقه میداند و علاوه بر گزافه گویی های معمول سیاسی ، بر خلاف رویه جاری هیئت حاکمه آمریکا تا کنون ، تعارفات دیپلماتیک را کنار گذاشته و احساسات ضد آمریکایی مردم ایران را هم با گنجاندن نام مجعول       ” خلیج ع ر ب ی ” را در سخنرانیش تحریک میکند . طبیعتاً ترامپ به دنبال تحریک و واکنش ملت ایران است تا از آن بعنوان توجیه افکار عمومی غرب و احتمالاً کنگره استفاده کند. باید خویشتن دار بود و در زمین کسی که ایران و ایرانی را تهدید و تحریک میکند ، بازی نکرد .

شاید بهترین پیام ما به ترامپ ، در وهله نخست نمایش اتحاد با حضور یکپارچه ملتهای منطقه در اجتماع ، امن ، آرام و دشمن شکن اربعین حسینی در خاستگاه آزادی و آزاده گی کربلا باشد و در مرحله بعدی تسریع در بستن پرونده داعش و برپایی جشن پیروزی در تهران ، مسکو ، دمشق ، بغداد ، بیروت و … و صرفاً لبخند. یادمان باشد استعمار گران از دروازه های جهل عوام و تحریک احساسات مذهبی و وطن پرستانه ملت ها وارد شده با ایجاد شکاف و دامن زدن به اختلافات ساکن میشوند. وظیفه آحاد مردم ایران بعنوان پیش قراولان مبارزه با استعمار جدید حفظ همبستگی و رساندن طنین صدای واحد ملتهای منطقه به گوش غرب است . صدایی که به لطف رشادتهای سپاه و رهایی ملتهای دربند از اسارت استعمارگران نوین ، غیر از ایران از اطراف و اکناف هم به وضوح به گوش میرسد.

 

                                                                                                                    سیدبابک جعفریان

                                                                                                                 جمعه 21/07/96

 

کد خبر : 11386